مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
پرواز تا آزادی FLY TO FREEDOM: پنجاه ضربه شلاق بر پیکرسمیه توحیدلو دانشجوی دکترای جامعه شناسی

پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۰

پنجاه ضربه شلاق بر پیکرسمیه توحیدلو دانشجوی دکترای جامعه شناسی

پنجاه ضربه شلاق بر پیکرسمیه توحیدلو دانشجوی دکترای جامعه شناسی
جرس: اجرای حکم پنجاه ضربه شلاق سمیه توحیدلو، از فعالان ستاد میرحسین موسوی روز گذشته در حالی که زنجیر به دست و پایش بسته بودند، انجام شد.

به گزارش جرس سمیه توحیدلو متولد 1357 و دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است، روز گذشته برای اجرای حکم شلاق راهی اوین شد و حکم در حالی که به دست و پایش زنجیر بسته بودند، اجرا شد.
پنجاه ضربه شلاق در حالی بر پیکر این دانشجوی دکترا وارد آمد که احمدی نژاد ایران را آزاد ترین کشور جهان خوانده و در آستانه سفر به نیویورک خبر از آزادی دو کوهنورد امریکایی داده  که به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی جرم جاسوسی شان محرز است.
ازسوی دیگر، همزمان با ادعاهای اصولگرایان برای تلطیف فضای سیاسی کشور و تشویق مردم به شرکت فعال در انتخابات مجلس، حکم شلاق این نویسنده و وبلاگ نویس و فعال عرصه انتخابات در اوین اجرا شد.
سمیه توحیدلو از فعالان ستاد موسوی نقش زیادی در برپایی زنجیره انسانی سبز از راه آهن تا تجریش داشت و از برنامه ریزان اصلی آن بوده است.
وی پس از اینکه با قید وثیقه از زندان آزاد شد،  به یک سال زندان و پنجاه ضربه شلاق محکوم شد.
به گزارش رسیده به جرس، حکم یک سال زندان وی بخشیده شد اما حکم شلاق این دانشجوی دکترای جامعه شناسی روز گذشته در اوین توسط یک بازجوی مرد انجام شد.
او عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده فنی سالهای ۷۶ تا ۸۰ ، عضور شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و نویسنده وبلاگ بر ساحل سلامت است. توحیدلو یکی از اعضای فعال ستاد میرحسین موسوی در زمان انتخابات ریاست جمهوری بود که فردای انتخابات بازداشت شد.
غرورم شکست 
توحیدلو پس از اجرای حکم در وبلاگ خود نوشت:  خوشحال باش. قصدت تحقیر بود. اعتراف می کنم احساس تحقیر شدگی تمام وجودم را سوزاند. آنقدر که گمان نبرم که تکرار شدنی باشد.
بالاخره تتمه آن انشای بلند بالا تعزیرش برایت ماند.
برای من چه ماند؟ همان آیات ِ همیشه . جلوی رویت تفال زدم و خواندمش. زیر فشار . همان که ساحران سحرشان را افکندند و تنها خدا به موسی می گوید تو چوبدستی خود را بیانداز و نترس !
شیرینی آیه را وقتی درگیر سحرت بودی و ریسمان های ساحری را در دست داشتی نمی توانستی بچشی. هرچند که نه موسایی در کار بود و نه چوبدستی ای ،‌ولی دلی بود که امروز را فراموش نمی کند. هیچوقت.
امروز تحقیر شدم. حتی غرورم شکست. اما بزرگی و کوچکی دست خداست و اوست که هست. اگر نبود که دق می کردیم در این روزها!
مختوم شد. اما شد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Mohamad Rasool Fatemi Nasab

Create your badge