روزها است که چشم از کانالهای خبری و سایتهای اینترنتی که خبری از وطنم دارند، برنمیدارم. احساس دلتنگی دارم که وصف ناپذیر است. گاهی از شادی در پوست نمیگنجم و فکر میکنم روزهای خفقان و دیکتاتوری در کشورم رو به پایان است، و وقتی تیغ دژخیم جنایتکار را بر گلوی جوانان مملکتم میبینم، بغضی همراه با کینه و خشم گلویم را میفشارد،ای کاش میتوانستم مسئولیت هایم را به گوشه ای پرتاب کنم و با کوله باری از اندوه و نگرانی به کنجی خلوت پناه ببرم. اول به عنوانه یک پدر که عاشقانه فرزندانش را دوست میدارد و بعد به عنوانه یک هموطن برای جوانان مملکتم دعا میکنم.ای پیام آوران آزادی پاینده باشید.
درود ب شرفت...دوست داریم و جانمون رو برای ابی زندگیمون میدیم
پاسخحذف