مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
پرواز تا آزادی FLY TO FREEDOM: پدر شبنم و فرزاد مددزاده:می گویند شما را آورده ایم اینجا تا شکنجه تان کنیم

شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

پدر شبنم و فرزاد مددزاده:می گویند شما را آورده ایم اینجا تا شکنجه تان کنیم

شبنم مددزاده، دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران است که به اتفاق برادرش فرزاد مددزاده، از اول اسفند هشتاد و هفت در بازداشت به سر می برند تاکنون نه تنها نتوانسته اند به مرخصی بیایند بلکه از یک ماه و نیم پیش هم دور جدید فشارها بر شبنم مددزاده آغاز گردیده است. او که نایب دبیر هیات رئیسه شورای تهران دفتر تحکیم وحدت نیز هست، از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 5 سال حبس در تبعید محکوم و فرزاد مددزاده، برادر این فعال دانشجویی نیز به 5 سال حبس در تبعید محکوم شده و هر دو اکنون در زندان رجایی شهر بسر می برند.
گفتنی است، این فعال دانشجویی که بیش از هفتاد روز را در سلول انفرادی بند 209 گذرانده بود به همراه برادرش تحت شدید ترین فشارها و شکنجه های روانی و فیزیکی برای اعترافات واهی قرار گرفتند اما هیچ یک زیر بار این اتهامات نرفتند.
به همین مناسبت "جرس" با عبدالعلی مددزاده پدر شبنم و فرزاد در خصوص آخرین وضعیت آنها به گفتگو پرداخته که در پی می آید:
آقای مدد زاده لطفا در خصوص آخرین اطلاعی که از وضعیت فرزندانتان شبنم و فرزاد دارید بفرمایید؟
روز یکشنبه ملاقاتی با دخترم داشتم که در فضای بسیار امنیتی برگزار شد. یک کابین مخصوصی بود که من توانستم با دخترم ملاقات کنم البته با هماهنگی های بسیار زیاد این کار انجام شد و نهایتا به من اجازه دادند دخترم را ببینم. یک کابین مخصوصی بود که پشت سرشبنم مامور اطلاعات ایستاده بود و پشت سر من هم و در فضای امنیتی شدیدی یک پدر و دختر توانستند همدیگر را ملاقات کنند. زیاد نتوانستیم صحبت کنیم.
وضعیت جسمی و روحی ایشان چطور بود؟
دخترم خیلی غمگین و ناراحت بود. بسیار هم ضعیف شده و حال جسمانی خوبی هم ندارد. دخترم مشکل قلبی دارد و نیاز به متخصص قلب دارد اما نمی گذارند متخصص او را ببیند برای سونوگرافی و مشکلاتی از این دست. اما اصلی ترین مشکل دخترم این است که از نظر روحی تحت فشار است و رنج می برد. الان یک ماه و نیم است که دخترم ممنوع التلفن است و ملاقات حضوری هم ندارد. به هر جا هم که مراجعه می کنیم پاسخی نمی دهند دیگر نمی دانیم به کجا مراجعه کنیم که اینها ممنوع الملاقاتی دخترم را بر دارند.
آیا علت اینکه دخترتان را ممنوع الملاقات و ممنوع التلفن کرده اند را توضیح نمی دهند؟
می گویند چرا برای خواهر و برادرت تلفن می زنی و نامه نوشته ای. همه اینها بهانه است آقایان خودشان برنامه دارند. دختر من دانشجوی سال سوم است و نوزده ماه است که در زندان است تا یک ماه و نیم پیش که ملاقات داشتیم اما الان آن را هم از ما دریغ می کنند. برای گرفتن مرخصی هم که مراجعه می کنیم هیچ جوابی نمی دهند و هیچ راهی هم جلوی پایمان نمی گذارند که به کجا برای پیگیری مراجعه کنیم. یعنی می گوینداطلاعات باید با مرخصی موافقت کند که آن هم نمی کند. همیشه این ناراحتی و سختی ها را تحمل می کنیم این بار هم که شبنم گفت که با این وضعیت نیایید تا اینها تلفن و ملاقات حضوری را آزاد کنند.
شما برای پیگیری این وضعیت پیش دادستان رفته اید؟
  پیش دادستان کرج رفتیم و مشکلاتمان را هم مطرح کردیم اما گفتند به ما ارتباطی ندارد و ما فقط مسئول نگهداری این زندانیان هستیم و دریغ از پاسخ و نتیجه ای. چندین جا نامه دادیم و فرم پر کردیم هیج جوابی نمی دهند. حتی به ما اجازه ملاقات با دادستان تهران را نمی دهند تا این مشکلات را مطرح کنیم.
وضعیت پسرتان چطور است؟
فرزاد هم همین طور است. فقط تلفن می تواند بزند. ملاقات حضوری که نه اما دو هفته ای یکبارمی توانیم ده دقیقه او را ببینیم. هر وقت هم که در ملاقات کابینی او را می بینم خیلی حالم بد می شود. خیلی ضعیف است و شرایط جسمی مناسبی ندارد.خوب معلوم است یک جایی که میوه و تغذیه نباشد جسم سالم برای کسی می ماند؟ از نظر روحی هم ناراحت است. هر دو فرزندانمان مشکل جسمی دارند اما با مرخصی آنها موافقت نمی کنند.
آیا مشکلات جسمانی آنها رسیدگی پزشکی می شود؟
اگر رسیدگی پزشکی می شد که حال و روز بچه های من اینطور نبود. وقتی هم که با آقایان از رسیدگی پزشکی برای درمان صحبت می کنیم، می گویند ما بچه هایتان را نیاوردیم اینجا که مداوا کنیم، ما شما را آورده ایم اینجا تا شکنجه تان کنیم. اینجا زندان است از ما متخصص می خواهید؟ این برنامه اشان است.
هیچ کاری هم نمی توانم انجام دهم. برای اینکه وکلای فرزندانم در زندان هستند. خانم ستوده و آقای اولیا یی فرد هر دو در زندان هستند. وکیل دیگری هم نمی توانم بگیرم برای اینکه پرونده بسته شده است.
در پایان هر صحبتی که با مسئولین دارید بفرمایید.
من هر چه که بگویم و آنها هم این صحبتها را بخوانند جوابی نمی دهند. اگر جواب می دادند شبنم سال سوم کامپیوتر بوده و الان باید درسش تمام می شد اما الان نوزده ماه است که در زندان است. اگر نمی خواهند اینها درس بخوانند پس چه توقعی از جوانان کشور دارند؟ اصلا عفو سیاسی نیست. عفو را به آن کسی می دهند که معتاد و قاچاقچی و قاتل است. اما جوانان دلسوز که اینها اسمشان را گذاشته اند افراد سیاسی باید در زندان باشند. دیگر چه می توانم بگویم؟ چکار می توانم بکنم؟ من و مادر بچه ها هم در این نوزده ماه تمام سلامتی و قلبمان را گذاشته ایم و مریض هستیم اما هیچ پاسخی نمی دهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Mohamad Rasool Fatemi Nasab

Create your badge