جرس: محمد داوری، معلم زندانی و سردبیر سایت سحامنیوز که از ۱۷ شهریورماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد و از سوی دادگاه بدوی و تجدیدنظر به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده، در نامهای خطاب به خانوادهاش از آنها خواسته است که علیرغم میل باطنیاش، برای "اعتراض به قطع بودن تلفن بند ۳۵۰ زندان اوین" به ملاقات او نیایند تا شاید "در رفع این محدودیت و جلوگیری از استمرار این تضییع حق موثر زندانیان" قدمی برداشته باشد.
به گزارش بامدادخبر، خانواده این زندانی که در دادگاه بدوی و با تایید دادگاه تجديدنظر به پنج سال حبس محکوم شده است، در استان خراسان زندگی میکنند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
خدمت خانوادهی محترم و عزیزم، مادر مهربان و صبورم و برادران و خواهران مهربانم
یک سال بیشتر است که رنج رفت و آمد وسفر را تحمل می نمایید تا با چند دقیقه ملاقات با هم تسکین یابیم؛ میدانم خم به ابرو نمیآورید و با افتخار این همه مشقت را به جان می خرید و هر بار که به ملاقات می آیید دهها خاطرهی شیرین نیز به همراه میآورید، خاطرات شیرینی که پر است از لطف و بزرگواری اقوام، دوستان و آشنایان و حتی کسانی که من آنها را نمیشناختم اما گویا آشناتر از هر کسی هستنند، خاطراتی که هر کدام برایم مایهی افتخار است. پس از هر ملاقات نیز قلبتان را با تپشهای امیدبخش تازهتری اینجا جا میگذارید و قلبم را با خود میبرید تا هم من، هم شما، شبها با طنین قلب یکدیگر بخوابیم و آرام گیریم و میدانم بعد از هر ملاقات، با دهها خاطره از دیدار با خانوادههای زندانیان و پرسنل زندان و همسفران و… بر میگردید.
عزیزان من، هرچند به دیدار شما سخت نیازمندم و اگر هر روز هم شما را به ویژه مادر عزیزم را ببینم باز هم شوق دیدن و گفتن و شنیدنها کاهش نمییابد، اما علیرغم اینکه سخت است خودم را از دیدار با شما محروم کنم خواهش میکنم شما هم تحمل پیشه نمایید و به اعتراض قطع بودن تلفن زندان، از هفتهی آینده به ملاقات من نیایید و چنانچه، مسئولین زندان اقدام به وصل تلفن بند ۳۵۰ نمودند، من با شما تماس خواهم گرفت و دوباره از فرصت اندک زمان ملاقات استفاده خواهیم نمود.
برای اطلاع شما، به دلایل این تصمیم اشارهای دارم:
1- چون همهی شما ساکن شهرستان (خراسان) هستید، در صورت وصل بودن تلفن نیاز به ملاقات حضوری کاهش مییابد.
2- چون مادرم، مسن و مریض احوال میباشد، رنج سفر مسیر هزار کیلومتری، سلامتی او را تهدید میکند و در هر سفر روزها من نگران هستم که آیا به سلامت بر می گردد یا نه.
3- چون تلفنهای بند ۳۵۰ قطع میباشد پس از هر ملاقات، من از برگشت شما بیاطلاع میمانم و همیشه این بیاطلاعی تا ملاقات بعدی مرا آزار میدهد.
4- محدودیت زمان ملاقات کابینی (تلفنی) که حداکثر ۲۰ دقیقه میباشد،ارزش تحمل رنج این سفر طولانی را ندارد.
5- محدودیت صدور مجوز برای ملاقات حضوری نیز مزید بر این علت است.
6- مشکل گرفتن مجوز ملاقات حضوری، که مدتهاست در اختیار شخص دادستان است، در حالی که قبلا توسط رئیس زندان صادر می شد، دلیل دیگری بر اهمیت وصل تلفن می باشد.
7- اگر شما ساکن تهران و یا شهرهای نزدیک بودید، کمی قابل تحملتر بود ولی متاسفانه در هر سفر شما مجبورید دو هزار کیلومتر راه طی کنید که تحمیل این رنج بر شما مرا می آزارد.
8- و نکتهی دیگر اینکه برای گرفتن مجوز ملاقات حضوری که حداکثر نیم ساعت در ماه میباشد باید خانوادهها شخصا روزهای قبل از ملاقات به دادستانی مراجعه کنند که این مسئله نیز برای شما دردسر آفرین است.
دلایل فوق و دلایل دیگری که ذکر آنها را ضروری نمی دانم و همچنین مشاهدهی اثرات مخرب قطع تلفن بر روح و روان دوستان همبندیام که خیلی از آنها همسران، فرزندان و خانوادههایشان سخت به ارتباط با آنها نیازمند هستنند، مرا وا داشت تا ضمن اتخاذ این تصمیم شخصی، قدمی را بردارم تا شاید در رفع این محدودیت و جلوگیری از استمرار این تضییع حق موثر واقع شود.
بدرود
دوشنبه ۱۹ مهر ۸۹
بند ۳۵۰ اوین – محمد داوری
به گزارش بامدادخبر، خانواده این زندانی که در دادگاه بدوی و با تایید دادگاه تجديدنظر به پنج سال حبس محکوم شده است، در استان خراسان زندگی میکنند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
خدمت خانوادهی محترم و عزیزم، مادر مهربان و صبورم و برادران و خواهران مهربانم
یک سال بیشتر است که رنج رفت و آمد وسفر را تحمل می نمایید تا با چند دقیقه ملاقات با هم تسکین یابیم؛ میدانم خم به ابرو نمیآورید و با افتخار این همه مشقت را به جان می خرید و هر بار که به ملاقات می آیید دهها خاطرهی شیرین نیز به همراه میآورید، خاطرات شیرینی که پر است از لطف و بزرگواری اقوام، دوستان و آشنایان و حتی کسانی که من آنها را نمیشناختم اما گویا آشناتر از هر کسی هستنند، خاطراتی که هر کدام برایم مایهی افتخار است. پس از هر ملاقات نیز قلبتان را با تپشهای امیدبخش تازهتری اینجا جا میگذارید و قلبم را با خود میبرید تا هم من، هم شما، شبها با طنین قلب یکدیگر بخوابیم و آرام گیریم و میدانم بعد از هر ملاقات، با دهها خاطره از دیدار با خانوادههای زندانیان و پرسنل زندان و همسفران و… بر میگردید.
عزیزان من، هرچند به دیدار شما سخت نیازمندم و اگر هر روز هم شما را به ویژه مادر عزیزم را ببینم باز هم شوق دیدن و گفتن و شنیدنها کاهش نمییابد، اما علیرغم اینکه سخت است خودم را از دیدار با شما محروم کنم خواهش میکنم شما هم تحمل پیشه نمایید و به اعتراض قطع بودن تلفن زندان، از هفتهی آینده به ملاقات من نیایید و چنانچه، مسئولین زندان اقدام به وصل تلفن بند ۳۵۰ نمودند، من با شما تماس خواهم گرفت و دوباره از فرصت اندک زمان ملاقات استفاده خواهیم نمود.
برای اطلاع شما، به دلایل این تصمیم اشارهای دارم:
1- چون همهی شما ساکن شهرستان (خراسان) هستید، در صورت وصل بودن تلفن نیاز به ملاقات حضوری کاهش مییابد.
2- چون مادرم، مسن و مریض احوال میباشد، رنج سفر مسیر هزار کیلومتری، سلامتی او را تهدید میکند و در هر سفر روزها من نگران هستم که آیا به سلامت بر می گردد یا نه.
3- چون تلفنهای بند ۳۵۰ قطع میباشد پس از هر ملاقات، من از برگشت شما بیاطلاع میمانم و همیشه این بیاطلاعی تا ملاقات بعدی مرا آزار میدهد.
4- محدودیت زمان ملاقات کابینی (تلفنی) که حداکثر ۲۰ دقیقه میباشد،ارزش تحمل رنج این سفر طولانی را ندارد.
5- محدودیت صدور مجوز برای ملاقات حضوری نیز مزید بر این علت است.
6- مشکل گرفتن مجوز ملاقات حضوری، که مدتهاست در اختیار شخص دادستان است، در حالی که قبلا توسط رئیس زندان صادر می شد، دلیل دیگری بر اهمیت وصل تلفن می باشد.
7- اگر شما ساکن تهران و یا شهرهای نزدیک بودید، کمی قابل تحملتر بود ولی متاسفانه در هر سفر شما مجبورید دو هزار کیلومتر راه طی کنید که تحمیل این رنج بر شما مرا می آزارد.
8- و نکتهی دیگر اینکه برای گرفتن مجوز ملاقات حضوری که حداکثر نیم ساعت در ماه میباشد باید خانوادهها شخصا روزهای قبل از ملاقات به دادستانی مراجعه کنند که این مسئله نیز برای شما دردسر آفرین است.
دلایل فوق و دلایل دیگری که ذکر آنها را ضروری نمی دانم و همچنین مشاهدهی اثرات مخرب قطع تلفن بر روح و روان دوستان همبندیام که خیلی از آنها همسران، فرزندان و خانوادههایشان سخت به ارتباط با آنها نیازمند هستنند، مرا وا داشت تا ضمن اتخاذ این تصمیم شخصی، قدمی را بردارم تا شاید در رفع این محدودیت و جلوگیری از استمرار این تضییع حق موثر واقع شود.
بدرود
دوشنبه ۱۹ مهر ۸۹
بند ۳۵۰ اوین – محمد داوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر