ه زود بزرگ شدی شیوا جان ! آیا فکر می کردی هنوز جوانی نکرده با انبوهی از تجربیات بزرگانه رشد می کنی، قد می کشی و بخشی از تاریخ را به خود اختصاص می دهی ؟
قبل از آن شب ، خیلی نمی شناختمت . همان شب غمبار که در فضایی اندوهناک راهی قم شدیم تا برای آخرین بار با پیکر مرجع عالیقدرمان وداع کنیم . چه سریع اتفاق افتاد آنگاه که خودرو متوقف شد و مأمورانی بسیار معذور ، شتابزده بالا پریدند و گویی مجرمان و قاتلانی خطرناک را یافته اند.
باور می کنی شیوا جان ، در این مدت که تو در زندان ، بزرگ و بزرگ تر می شدی ، حتی لحظه ای نتوانستم چهرۀ تو را با آن تبسم شیرین ، فراموش کنم آنگاه که نامت را از لیست ۵ نفره خواندند و تو شاد و سبکبال و مطمئن از بیگناهی خویش سر برگرداندی و با لبخندی صمیمی ، دست ها را به نشانۀ وداع بالا آوردی و از همه خداحافظی کردی .
یقین دارم که باور نمی کردی با تو چنین کنند و اتهاماتی را که شاید هنوز به عمر خود نشنیده بودی به تو تفهیم نمایند .
اصلأ کلمۀ محارب را شنیده بودی؟ حق داری عزیزم ، مگر کسی که با این سن کم ، دغدغۀ حقوق بشر و نگرانی خانواده های زندانیان را دارد می تواند تعریف و ترسیمی از محارب داشته باشد؟
تعجب نکن شیوا جان، ما نیز مبهوتیم . ما که عمری را پشت سر گذاشته و معنی محارب را می دانیم و تعریف آن را در تاریخ اسلام و قانون کشورمان می دانیم ، هنوز متحیریم که چه اتفاقی باعث این همه تغییر در رفتارها شد .
من به عنوان یکی از نمایندگان نسل انقلاب که با آرمانهای امام راحل آشنا هستم و هنوز عاشقانه به او و راهش اعتقاد دارم، به تو که یکی از نمایندگان نسل پس از ما هستی میگویم :
شیوا جان قرار نبود شاهد چنین اتفاقات ناگوار و مخالف اسلام و انسانیت باشیم .
قرار نبود اسلام که سراسر رأفت و رحمت است به گونه ای دیگر معرفی شود .
قرار نبود هر خشونت و بدسلیقگی را به نام اسلام و دین انجام دهیم و دشمنان را خوشحال سازیم .
قرار نبود جوانانمان را که به آنان وعده رفاه ، شغل ، آرامش ومعنویت داده بودیم ، پشت دیوارهای زندان ببینیم و قاتلان و متعدیان واقعی را آزاد و رها و سرخوش از رخدادهای اتفاقیه .
قرار نبود در جمهوری اسلامی حقی تضییع شود و اتفاقاتی رخ دهد که نسل ما را شرمنده نسل شما کند .
شیوای عزیز ، قرار نبود زندانها را جمعیت کثیری از اندیشمندان و حق طلبان پر کنند و محبس را که قرار بود ادبکده باشد به عزتکده مبدل نمایند .
دخترم ، قلبم مالامال از رنج است ، رنج باید ها و نباید ها ، قرار بودن ها و قرار نبودن ها و درد جا به جایی معانی و ارزشها .
در یک کلام شیوا جان ، قرار نبود عاشقان را بکشند .
اما آنچه ما داریم و ستمکاران و ظلم پیشه گان از آن محرومند ، خداست و اعتقاد به جزاء و عقوبت . پس یقین بدار و گامهایت را استوارتر بردار زیرا آنکه باید بترسد و بلغزد کسی است که حکم خدا را وارونه جلوه داده و حق را ناحق میکند و در محکمه عدل الهی باید پاسخگو باشد .
کسانی که میدانند با خلق خدا چه کرده اند باید هراس داشته باشند از اینکه به حسابشان در دادگاهی رسیدگی میشود که حکم خدا جاری است و در آن ظلمی نمیشود .
پس آسوده خاطر باش شیوا جان ، زیرا آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است .
مریم شربتدار قدس؛ همسر آزاده در بند فیض الله عرب سرخی
قبل از آن شب ، خیلی نمی شناختمت . همان شب غمبار که در فضایی اندوهناک راهی قم شدیم تا برای آخرین بار با پیکر مرجع عالیقدرمان وداع کنیم . چه سریع اتفاق افتاد آنگاه که خودرو متوقف شد و مأمورانی بسیار معذور ، شتابزده بالا پریدند و گویی مجرمان و قاتلانی خطرناک را یافته اند.
باور می کنی شیوا جان ، در این مدت که تو در زندان ، بزرگ و بزرگ تر می شدی ، حتی لحظه ای نتوانستم چهرۀ تو را با آن تبسم شیرین ، فراموش کنم آنگاه که نامت را از لیست ۵ نفره خواندند و تو شاد و سبکبال و مطمئن از بیگناهی خویش سر برگرداندی و با لبخندی صمیمی ، دست ها را به نشانۀ وداع بالا آوردی و از همه خداحافظی کردی .
یقین دارم که باور نمی کردی با تو چنین کنند و اتهاماتی را که شاید هنوز به عمر خود نشنیده بودی به تو تفهیم نمایند .
اصلأ کلمۀ محارب را شنیده بودی؟ حق داری عزیزم ، مگر کسی که با این سن کم ، دغدغۀ حقوق بشر و نگرانی خانواده های زندانیان را دارد می تواند تعریف و ترسیمی از محارب داشته باشد؟
تعجب نکن شیوا جان، ما نیز مبهوتیم . ما که عمری را پشت سر گذاشته و معنی محارب را می دانیم و تعریف آن را در تاریخ اسلام و قانون کشورمان می دانیم ، هنوز متحیریم که چه اتفاقی باعث این همه تغییر در رفتارها شد .
من به عنوان یکی از نمایندگان نسل انقلاب که با آرمانهای امام راحل آشنا هستم و هنوز عاشقانه به او و راهش اعتقاد دارم، به تو که یکی از نمایندگان نسل پس از ما هستی میگویم :
شیوا جان قرار نبود شاهد چنین اتفاقات ناگوار و مخالف اسلام و انسانیت باشیم .
قرار نبود اسلام که سراسر رأفت و رحمت است به گونه ای دیگر معرفی شود .
قرار نبود هر خشونت و بدسلیقگی را به نام اسلام و دین انجام دهیم و دشمنان را خوشحال سازیم .
قرار نبود جوانانمان را که به آنان وعده رفاه ، شغل ، آرامش ومعنویت داده بودیم ، پشت دیوارهای زندان ببینیم و قاتلان و متعدیان واقعی را آزاد و رها و سرخوش از رخدادهای اتفاقیه .
قرار نبود در جمهوری اسلامی حقی تضییع شود و اتفاقاتی رخ دهد که نسل ما را شرمنده نسل شما کند .
شیوای عزیز ، قرار نبود زندانها را جمعیت کثیری از اندیشمندان و حق طلبان پر کنند و محبس را که قرار بود ادبکده باشد به عزتکده مبدل نمایند .
دخترم ، قلبم مالامال از رنج است ، رنج باید ها و نباید ها ، قرار بودن ها و قرار نبودن ها و درد جا به جایی معانی و ارزشها .
در یک کلام شیوا جان ، قرار نبود عاشقان را بکشند .
اما آنچه ما داریم و ستمکاران و ظلم پیشه گان از آن محرومند ، خداست و اعتقاد به جزاء و عقوبت . پس یقین بدار و گامهایت را استوارتر بردار زیرا آنکه باید بترسد و بلغزد کسی است که حکم خدا را وارونه جلوه داده و حق را ناحق میکند و در محکمه عدل الهی باید پاسخگو باشد .
کسانی که میدانند با خلق خدا چه کرده اند باید هراس داشته باشند از اینکه به حسابشان در دادگاهی رسیدگی میشود که حکم خدا جاری است و در آن ظلمی نمیشود .
پس آسوده خاطر باش شیوا جان ، زیرا آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است .
مریم شربتدار قدس؛ همسر آزاده در بند فیض الله عرب سرخی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر