یک:
زنجیره ی انسانی از میدان تجریش تا راه آهن ، مشهور تر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد. تجریش و راه آهن، در شمال و جنوب تهران قرار دارند و تضاد شمال و جنوب بر کسی پوشیده نیست . در این زنجیره ی انسانی ، به یمن رنگ سبز، انسانهایی دست به دست هم دادند و با هم آشنا شدند و به هم رسیدند که چه بسا شباهت آنان کمتر از شباهت شمال و جنوب بود .
میر حسین موسوی در دیدار با جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران از این زنجیره به یک راهبرد نام می برد و اعلام می کند که این راهبرد هم چنان دنبال می شود . راهبردی که به یمن آن لکنت زبانمان را از دست داده ایم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم .»
این راهبرد ادامه دارد . زنجیره ی انسانی راه آهن تا تجریش ، زنجیره انسانی کسانی بود که به امید انتخاب میرحسین و تلاش برای آزادی و عدالت به تفاهم رسیده بودند . این راهبرد اکنون به تشکل های سیاسی و فرهنگ های گوناگون و قومیت ها و مذاهب مختلف تسری یافته است . تشکل های سیاسی که با سیاست های غلط از هم جدا شده بودند به تدریج نزدیکتر شده اند و با هم مذاکره می کنند. مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ شده و به جای آن تعامل گفت و گو می نشیند.
دو :
اگر ۲۵ خرداد ، نمادی برای کثرت همراهان جنبش سبز است، زنجیره ی میدان تجریش به میدان راه آهن نماد کثرت اندیشه های جنبش سبز است؛ اگر راهپیمایی ۲۵ خرداد عظمت جنبش سبز را فریاد می زند، زنجیره راه آهن به تجریش از غنای جنبش می گویدو اگر نگذاشتند آیین و راهبرد ۲۵ خرداد تکرار شود، آیین و راهبرد زنجیره ی سبز را نتوانستند خاموش کنند و نگه دارند.
بی دلیل نیست که میر حسین این زنجیره را و تداوم راهبرد را یادآوری کرده است. این راهبرد در سطح ملی می تواند آشتی ملی باشد که تفاوت و تضاد هیچ گروه و دسته ای در ایران، بیشتر از تفاوت و تضاد شمال و جنوب نیست و این راهبرد در سطح فرهنگی می تواند تعامل فرهنگ های ایران زمین و قومیت های این سرزمین کهن سال باشد که تفاوت هیچ فرهنگ و زبانی در ایران ، بیشتر از تفاوت شمال و جنوب نبوده است.
سه :
زنجیره راه آهن به تجریش ، همان زنجیره ی تجریش به راه آهن است. زنجیره ای که از هر سر که بشمری یکی است. در این زنجیره همه به هم رسیده اند اما نه آسمان به زمین رسیده است و نه زمین به آسمان بر شده است. در زنجیره ی راه آهن تجریش ، نه شمال جنوب است و نه جنوب شمال . نه کسی جای را بر کسی دیگر تنگ کرده است.
اگر میر حسین از این زنجیره به یک راهبرد یاد کرده است ، شمال و جنوب این این زنجیره گواه است که این تنها یک راهبرد سیاسی برای وحدت و آشتی و انتخاب کردن نیست، بلکه یک راهبرد فرهنگی است. راهبرد همراه بودن و بودن در همراه.
زنجیره ی انسانی از میدان تجریش تا راه آهن ، مشهور تر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد. تجریش و راه آهن، در شمال و جنوب تهران قرار دارند و تضاد شمال و جنوب بر کسی پوشیده نیست . در این زنجیره ی انسانی ، به یمن رنگ سبز، انسانهایی دست به دست هم دادند و با هم آشنا شدند و به هم رسیدند که چه بسا شباهت آنان کمتر از شباهت شمال و جنوب بود .
میر حسین موسوی در دیدار با جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران از این زنجیره به یک راهبرد نام می برد و اعلام می کند که این راهبرد هم چنان دنبال می شود . راهبردی که به یمن آن لکنت زبانمان را از دست داده ایم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم .»
این راهبرد ادامه دارد . زنجیره ی انسانی راه آهن تا تجریش ، زنجیره انسانی کسانی بود که به امید انتخاب میرحسین و تلاش برای آزادی و عدالت به تفاهم رسیده بودند . این راهبرد اکنون به تشکل های سیاسی و فرهنگ های گوناگون و قومیت ها و مذاهب مختلف تسری یافته است . تشکل های سیاسی که با سیاست های غلط از هم جدا شده بودند به تدریج نزدیکتر شده اند و با هم مذاکره می کنند. مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ شده و به جای آن تعامل گفت و گو می نشیند.
دو :
اگر ۲۵ خرداد ، نمادی برای کثرت همراهان جنبش سبز است، زنجیره ی میدان تجریش به میدان راه آهن نماد کثرت اندیشه های جنبش سبز است؛ اگر راهپیمایی ۲۵ خرداد عظمت جنبش سبز را فریاد می زند، زنجیره راه آهن به تجریش از غنای جنبش می گویدو اگر نگذاشتند آیین و راهبرد ۲۵ خرداد تکرار شود، آیین و راهبرد زنجیره ی سبز را نتوانستند خاموش کنند و نگه دارند.
بی دلیل نیست که میر حسین این زنجیره را و تداوم راهبرد را یادآوری کرده است. این راهبرد در سطح ملی می تواند آشتی ملی باشد که تفاوت و تضاد هیچ گروه و دسته ای در ایران، بیشتر از تفاوت و تضاد شمال و جنوب نیست و این راهبرد در سطح فرهنگی می تواند تعامل فرهنگ های ایران زمین و قومیت های این سرزمین کهن سال باشد که تفاوت هیچ فرهنگ و زبانی در ایران ، بیشتر از تفاوت شمال و جنوب نبوده است.
سه :
زنجیره راه آهن به تجریش ، همان زنجیره ی تجریش به راه آهن است. زنجیره ای که از هر سر که بشمری یکی است. در این زنجیره همه به هم رسیده اند اما نه آسمان به زمین رسیده است و نه زمین به آسمان بر شده است. در زنجیره ی راه آهن تجریش ، نه شمال جنوب است و نه جنوب شمال . نه کسی جای را بر کسی دیگر تنگ کرده است.
اگر میر حسین از این زنجیره به یک راهبرد یاد کرده است ، شمال و جنوب این این زنجیره گواه است که این تنها یک راهبرد سیاسی برای وحدت و آشتی و انتخاب کردن نیست، بلکه یک راهبرد فرهنگی است. راهبرد همراه بودن و بودن در همراه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر